مربیان


وظایف مربیان
از وظایف مربیان آن است که امانتدار باشند، از تشعشع منفی خودداری کنند، از هرکاری که برای دیگران شبهه پیش آورد پرهیز کنند و مطالب درسی را همان گونه که خودبه مرور یافته وبه باور سپرده اند به مشتاقان عرضه کنند.
از وظایف شاگردان آن است که متوجه باشند، آن چه از شیفتگی ومفتونی و دل سپردن به مربی برایشان پیش می آید، منشائی جز تجلی هوشمندی در شمایل مربی ندارد. مربی آبشخور معرفت ایشان بوده و ایشان نکات معرفتی را از زبان ایشان دریافت کرده اند. پس همان اندازه که جای شکر و احترام دارد، نیازمند توجه و دقت است تا ظاهر وباطن، واقعیت و حقیقت ، انسان بودن و جایزالخطا بودن مربی با تجلی رحمانیت بودنش هنگام تدریس ، با یکدیگر مخلوط نشود.
این یک قانون است که مسیر کمال افراد در وجود مربی آگاه تجلی پیدامی کند و حتی گاه شمس من و خدای من در این رابطه نمودار می شود. پس اگر شاگردان ، رخسار مربی را در ارتباطات خود دیدند، تجلی هوشمندی را تجربه کرده اند که خود از تجلیات الهی است.
حجت الله ، یعنی دلیل و برهانی که خداوند برای انسان دارد. مجادله ی افراد با خالق نظام هستی امری بدیهی است. اما بسیاری از این مجادلات به ظاهر منطقی، با حجت ودلیلی که به اصطلاح خداوند علیه بشر دارد، پاسخ داده می شود. برای مثال فرادرمانی برای کسانی که با این شاخه طب مکمل آشنایی دارند و در مرحله ی مجادله ، بیماری های خود را بهانه ی نرسیدن به کمال می دانند، یک حجت به شمار می آید.
بدیهی است، زمان و مکانی که پای بند بشر است، مانع آشکار شدن حق برای گروه کثیری خواهد بود. همین طور تضاد حاکم بر هستی افراد را دچار شک وتردید می کند. پوشیده بودن حقایق در این عالم، بی شک گروهی نا آگاه خواهند ماند. اما عدالت الهی هرگز مخدوش نخواهد شد، چرا که دلایل و حجت هایی، مسیر کمال و هدایت را نشانه گذاری خواهد کرد.
مهمترین این دلایل، عقل است. گاهی عقل در مورد رخدادهایی هیچ دلیلی مطابق قواعد عقلی نمی یابد، اما گواهی می دهد مرتبه ای وجود دارد و کانونی در وجود آدمی که به درک این موضوعات شایستگی دارد و مانعی نمی بیند نام این مرتبه را عشق و نام آن کانون را قلب بگذارد. قلب هم می تواند در اثبات یا رد موضوعات یک دلیل و گواه تلقی شود اما باز مرجعی که نظر آن را تایید می کند، عقل است.
اما در عصر ظهور، این حجت الله است که ظاهر می شود. یعنی کسی که خود دلیل خویش است. یعنی بیش از آن که  دلایل دیگر به کار آید و پیش از آن که عقل و قلب امکان تایید یا رد یابند، او خود به عنوان دلیل و حجت ظهور می کند. که البته بار دیگر عقل در تایید این گواهی، نقش اصلی راخواهد داشت.
به همین ترتیب، از وظایف رهروان است که هر دلیل و حجتی که از خداوند یافتند، نارس و ناسنجیده به گونه ای معرفی نکنند که مانع هدایت طیف وسیعی از مبتدیان گردد و سبب شود ایشان عروة الوثقی را رها کنند. به یاد داشته باشیم که هر واژه یک بار معنایی دارد که پیشینه ی هزاران ساله و ذهنیت هایی که افراد تحت آن تربیت شده اند را باخود دارد و یک شبه نمی توان بار معنایی این واژه ها را تغییر داد. پس ضروری است با صبوری و پابه پای مبتدیان وباهمراهی با ایشان، دانش آگاهی را تدریجی انتقال داد تا این معارف در وجودشان نقش بندد و سر لوحه ی کار خود قرار دهند.
از موضوعات مهم برای بشر در جنگ نهایی عرفان قدرت و کمال، بازشناسی مظاهر عینی رهبری این دو جریان است. بدیهی است توانایی شناخت رهبر این دو جریان، به میزان آگاهی و ادراک و اشتیاق افراد وابسته است. آن که رابطه با خداوند را در کسب قدرت از ماوراء طبیعت می‌داند، هرگز از رهبری که قدرت را نفی می کند، تبعیت نخواهد کرد. به این معنا که حتی پس از آشکار شدن مرز میان دو سوی جنگ تشعشاتی، عده‌ای دجال را امام زمان خود خواهند دانست و از او پیروی می‌کنند، زیرا قدرت های ماورائی از آن اوست.
هنگامی  که حیطه بندی تفکری در عصر آخر علنی شود،  به جای آن که از دین و ملیت و مسلک بپرسند، این اهمیت خواهد داشت که هرکس در کدام شبکه است و محور وجودیش قدرتی و شیطانی است یا کمالی  و رحمانی! در این هنگامی تشکل هر دو شبکه نیز معلوم می گردد و به دنبال آن رهبری هر شبکه نیز معلوم خواهد شد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر