هله،نومید
نباشید که تو را یار براند
گرت
امروز براند نه که فردات بخواند
در
اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
ز
پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و
اگر بر تو ببندد همه درها و گذرها
ره
پنهان بنماید که کس آن را نداند
نه
که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد
کشته خود راکشد آن گاه کشاند
چو
دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو
ببینی دم یزدان به کجاهات رساند
به
مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد
هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
هله
خاموش که شمس الحق تبریز
از
این می همگان را بچشاند،بچشاند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر