۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

مولانا



هله،نومید نباشید که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه درها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن را نداند

نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود راکشد آن گاه کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند

به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

هله خاموش که شمس الحق تبریز
از این می همگان را بچشاند،بچشاند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر