۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

مقاله کنفرانس خانواده – استاد طاهری -1


ط:بر طبق دیدگاه که در عرفان کیهانی ما دنبال می کنیم در واقع در این برهه از زمان مقطع که  قرار داریم تو چرخه انالله وانا الیه راجعون و این جا که نام ما انسان است بر اساس هدفی  duplicate شدیم و زن ومرد و اینها قرار دارد . با توجه به این که ما در زندگی قبلی تو چرخه انالله انا الیه راجعون در واقع این دو گانگی نبوده و زندگی بعدی هم جنسیت مطزح نیست . فقط این مقطع که جنسیت مطرح و زن و مرد در آن تعریف شده است  و این جا قرار که انسان یک تجربه را بدست آورد  و این تجربه اساس آن بر تجربه ی وحدت است  در مقیاس خیلی کوچک از آن جایی که قرار  در جایی این پیکره واحده آدم  و تن واحده آدم مورد فهم و درک قرار بگیرد  و سلولها یش که ماها باشیم  در مقاطع مختلف این چرخه حرکت کنیم و جایگاهمان را درک کنیم  و در آن تن واحده شرکت کنیم  مثل حشر در واقع یکی از این مقاطع حشر که در حشر این پیکره واحد تشکیل می شود  و ما به عنوان سلولهای آن تن در آن قرار میگیریم و حالا در طی مقاطع مختلفی تعلیمهای لازم را دیدیم  و فهمیدیم و درک کردیم و در آن جایگاه قرار می گیریم و در واقع این مقطع هم این دوگانگی از نظر جنسیت و این که خودمان دو نیمه شدیم تا با یکتایی  کو چکترین مقیاس وحدت را درک کنیم تا به آن درک بالاتر  بعدها نائل شویم و در حشر بتوانیم آن وحدت پیکره ی  فرضیه آدم را درش قرار بگیریم  و از تفرقه آن جلوگیری کنیم  و بر این اساس این مقطع در آن ازدواج و خانواده  تعریف شده و در واقع خود ازدواج پایه و اساس نزدیک شدن به هم چنین وحدتی است که در آن وحدت ما به آن مطلب پی میبریم   و با این دیدگاه ازدواج یک امری در جهت کمال و  در واقع کامل کننده می شود و و نه تنها بحث  تنازع بقا و نیازهای غریزی و اینها باشه که عامل ازدواج است . بنابراین عامل  ازدواج از دیدگاه کمال یک تعریف بسیار اساسی دارد و یک عباد به حساب می آید  یعنی در واقع ما را به بحث کمال نزدیک می کند  و ما را به ادراک میرساند خودش عبادت به حساب می آید  از این دیدگاه اگر نگاه بکنیم خانواده تعریف جدیدی پیدا می کند . خانواده می شود محور یک وحدت که در آن  اجزایی می آیند و بر طبق روابط مختلفی در یک موقعیتی قرار می گیرند که درک آن وحدت  در مقیاس کوجک زمینه را برای درک وحدت در مقیاس بزرگتر فراهم میکند .
ن: 7:09
ط: آنها در واقع فقط از دیدگاه خاصی  نگاخه میکنند ئ به این نزدیک شدند انگیزه آنها با اصطلاح یک انگیزه غریزه ای که تغییر شکل ذاذه  حالا با مکانیسم نرم افزاری که دارد . که تعریف می کنیم .این نزدیکی انگیزه اش چیزی دیگری است . پس هر نزدیکی یعنی در واقع  آنها آن وحدت را در آن نمی بینند  در آن دیدگاه نگاه میشود که انسان یک نیاز غریزه جنسی دارد حالا این نیاز غریزه جنسی تغییر شکل داده و به سمت هم جنس قرار گرفته است  حالا آنها می خواهند بگویند اشکالی هم ندارد  حالا اگر به سمت هم جنس باشد آن نیاز هم برآورده می شود  بعد قانونم این قدر تحت فشار قرار گرفته  این قدر این مسئله رشد و نمو پیدا کرده که در طبقه قانون گذار ان  و همه جا تا آخر دفعه گفتن که  این هم جزئ حقوق انسان است  ولی اصل ماجرا چیز دیکری است  ما میزیم به سمت وحدت عظیم  رسیدن به پیکره فزضی آدم  در حشر حالا لازم که ما به نوعی  وحدت را در مقیاس های  تجربه کنیم  که تجربه یکتایی است .
ن: 9:25
ط: اینها سطح و سطوحی مختلف دارد  دوستس هم یکی از این درک وحدت زندگی اجتماعی هم است ولی ازدواج هم تمام اینها را در بر دارد .
ن:شما میگید  همه این تجربه ها در ازدواج  جمع یا آنها در یک سطح سطوح دیگر است .
ط:همه اینها دوستی هست یکتایی هم هست تبادل عاطفه هم هست همه چی توش هست .نجفی: 10:15
ط: یک اتفاقی افتاده این را از مسیر خارج کرده یک مسئله است که در آنجا فقط این طوری نگاه می شود .که انیان نیاز جنسی دارد خوب قبول حالا گفته اگر این طوری شد اون طوری هم میشود . اسکالی هم ندارد  می توانیم بگیم  ممکن که بشه کما اینکه شده و میلیونها نفر در دنیا به این تمایل رسیدن  و تمایل شدن به این قضیه و اتفاقی هم نیفتاده  و جهان هم آخر نشده ولی هدف  این نیست این فقط یک بعد است  که اگر در ازدواج این بعد دیده شود تاریخ انقضا پیدا می کند  اگر به ئطور طبیعی نرم افزار دست نخورد  اگر مشکلی پیش نیاید  به طور طبیعی  این تمایل به جنس مخالف خواهد بود .  حالا وقتی عواملی که تعزیف می کنیم می آید و  و دخیل می شود اون را از اون مسیر خود جدا می کند ولی  و مسئله عمده من به خود پدیده هم جنس گرایی نیست  مسئله من به انگیزه آن است  انگیزه آن نیست که بگوید ما درک وحدت را در مقیاس کوچک داشته باشیم   گفتن ازدواج یک سنت الهی است  ولی چرا سنت الهی است  و این ها را تا حالا نشنیده ایم . اگر  سنت الهی به دلیلی می باشد  این قضیه قرار بوده یک تیر و چند نشان بزند   و انگیزه اصلی ما درک برا ییک ماجرای عظیم تر است  و حالا می بینیم که  در تفکر  سنتی  آره ازدواج بکنید  و بچه ای داشته باشید همین.
نجفی :
ط: نصف دین این  نیست که مثلا شما  نگاه نکنید  پس اگر این طور باشه  انها یی که کورن پس رستگار هستند  یا آنهایی که قدرت گناه ندارند  مثلا فرض کنید عده زیادی هستند که بیماری آنها را رستگار کرده  اگر یک کسی قدرت گناه ندارد آیا رستگار است  خوب یارئ کوره چشمش به نا محرم نمی افتد حالا به هر صورت  مثلا شما کسانی را که سالها در زندان انفرادی هستند و قدرت گناه ندارند آیا رستگار هستند .  بنابر این نصف دین ازدواج به شرطی که  به شرطی که هدفی را که در آن نهفته است بتوانیم بدست بیاوریم  و بهش برسیم  وکرنه مشکلاتی پیش میآید که در آسیب شناسی خانواده نگاه می کنیم .  به عنوان یک اصل هر وقت به ازدواج به غید از این نگاه شود تاریخ انقضا پیدا می کند .  چون مسائلی که توی آن مطرح می شود مسائل عقلا نی است  اگر تفکر روی مساول عقلانی مثل زیبایی  و امکانات بیاید مصیبت چون از او زیباتر هم پیدا میشود .  و از او با امگانات تر هم پیدا می شود  در طول زمان ها نیاز تغییر میکند  و تاریخ انقضا پیدا می شود .  از پایه و اساس ازدواج این است که  فرد تا یک جایی مطابق آن نیازها می آید جلو یک جایی می بیند که  موضوعی که به واسطه آن  به این ازدواج نزدیک شده منتفی  و بخاطر این دلیلی ندارد که ادامه دهد  مگر یک عواملی بیاید مانع شود . و قدیمی ها می گفتن با لباس سفید رفتی خانه ی شوهر با کفن هم می آیی بیرون  و باید تو اون خانه می ماند و میسوخت و می ساخت . و مرد هم یک چیرز مشابه زن   بنابراین یک عواملی مثل وجود بچه  و این چیز ها مانع از هم پاشیدن خانواده می شود .  و این خانواده ای که
ایه و اساس ظاهری دارد .  و یک خانواده ظاهری مانع از هم پاشیدن آن می شود .  و ولش بکن ببین چی می شه .  و بگو آقا یک هفته هر جور دلتون می خواهد زندگی کنید و دیگر این مسائل نیست . و همه چی منتفی می شود .  و تو همین جامعه خودمان از فردا بگیم دیگر قید و بندی نیست  هر دلتون می خواهد رفتار کنید  بعد می بینیم پایه و اساس اسلام و حانواده که می گفتیم چیه  الان هزار تا پابند هست  آی حرف مردم آی قانون و اگر اینها را بردارند و بگویند سالی یک هفته آزاد هستید  یک دفعه میبینید هیچ پایه و اساس فکری نیست .  و ماها همش دتریم خودمان را گول می زنیم. و داریم بر اساسی حرکت می کنیم که همش ظاهر سازی و این باعث  همه بیماری ها و تمام مشکلات ذهن و روان شده است .  و نه دنیا ذازیم نه آخرت داریم .
بنابراین  ما متوجه می شومیم که ما به یک تفکر ریشه ای دست پیدا نکردیم   ان اعتقاداتی که می گیم وجودی نیست و با خمیر مایه وجود آمیخته نشده است .  و یک سری قید و بند ها ما را نگه داشته است .  این از درون ما نیست از بیرون ترس از قانون ثرس از عابرو  برای چی برای منافع ظاهری .  و ما به یک چیز درونی دست پیدا نکردیم وآ ن چیزی که درونی نیست مثل آب خوردن از دست میرود .  مثل بعضی ها که میگن کلاس فلانی دین مردم را میگیرد ما افتخار می کنیم  بتوانیم این کار را بکنیم اصلا فرض کنید ما شیطان هستیم .  اصلا کار شیطان چیه این است که ببیند تفکر شما بنیادی شده یا نه .  اگر توانست بگیرد او برده اگر نگرفت شما بردید .  اگر گرفت معلوم چیزی نداشتی کسی مقصر خودت چیزی نداشتی .  شیطان که مقصز نیست . بنابراین یک کلاسی باید باشه که مدارک مورد آزمایش قرا بگیرد . که بزیم توش ببینیم دینمان را از دست میدهیم یا نه  خیلی محک جالبی می باشد  ما الان سابقه تفکر 1400 ساله اسلامی داریم  از اون ور تفکر 2010 ساله مسیحیت را داریم  بعد بررسی که می کنیم می بینیم که هیچ کدام از این تفکر ها بنیادی نیست .  و این آییب سناسی اجتماعی با این فرهنگ و ادعا هنوز یک چیز بنیادی نداریم .  و اگر یک هفته گفتن نه قانونی داریم نه چیزی ما یک چیز در درونمون داشته باشیم که محور حرکت ما باشد .  و اگر یک آدم کمال گرایی را در جزیره لختی های فرانسه ببرند  این نیست که بگه من از آنجا آمدم ان لله را فراموش کردم  و هر جا ببرنش دازه به حشر و نشر فکر می کند .   این هر جا ببرن همینه تو حوزه علمیه هم ببرن همینه  و پیدا کرده چی می خواهد  و انگیزه حرکت را یافته است .  و طبق تعریف ما می گوییم هویت دارد  . و تعریف  و تعریف  سایمنتولوژی که می گوییم رفتار و شخصیت و هویت  هویت زمانی پیدا میشود که  طرف می داند چی می خواهد  وقتی میگوییم خانواده های ما بی هویت و جامعه بی هویت ممکن  جوان ما نیز بی هویت می شود .  این مسئله که تو کیستی یک مسئله اسم ظاهر داریم یک مسئله  این تو کجا داری میری داری  و چی کار می کنی و محورت چیه . و اگر 2 تا بی هویت کنار هم باشند  و 2 تا جوان بی هویت را کنار هم می گذاریم  و این ها میرن تو خانواده و تشکیل خانواده super  بی هویت رت می دهند  نه این می داند چی می خواهد نه اون .  و در گیری و سر گردانی و این جا عمق فاجعه خودش را نشان می دهد .  و بی هویتی ظاهر می شود .  و شما می بینید یک جامعه تشکیل شده از بی هویت ها  و خود جامعه هم نمی داند چی می خواهد .  اگر می گه این را می خواهم میگیم یک تست بکن چون ممکن ادعا باشه و ادعا منافع می باشد  . ما جوان های زمان شاه بودیم  و این ها جوان های دورهی شما هستند . و ما از 14 الی 17 میدانستیم سیاست چیه و حق چیه  و توانستیم اون سالهل آن کارها را بکنیم  الان جوان 30 ساله چی تو دست داره.  ما 1400 سال سابقه اسلامی داریم می بینیم الان یک چیر نهادینه شده در دست نداریم.
ن:29:50
ط:  خانواده سالم باید بدانیم انسان رو  زمین چی کار می کند . بعد بر میگردیم به فلسفه وجودی  و بعد ازدواج چه جایکاهی دارد ته این جا می رسیم   از این جا به بعد این ها می شوند یک حلقه   برای طی کردن یک مسیر که تعزیف دارد . مثلا تو غرب آمدن  تجربه ما را کردن بعد دیدن الکی چرا فرد دارد می کشد  و این قید و بند ها رو گذاشتن کنار . و بعد آمدن گفتن ول کنید  و قراردادهای کوتاه مدت می بندند  و تا آنجا که دل همدیگر را نزنند با هم زندگی می کنند   و به محض اینکه یکی دل اون یکی را بزند فوری جفتش را عوض می کند   و می رن سراغ یکی دیگر  دوباره  و این جا انگیزه گذران زندگی است  پشتش چیزی نیست  عقل است  و عقلی که پیشرفت کرده  و میگه آقا من برای چی یک عمر باید بار این را به دوش بکشم  و مصلحت اندیش تر شده و حالا بیمار شدن کمتر شده  .ولی از یک نظری خانواده بی هویت ما همش داره خ.دش را می خورد  آقا برم اونجا عابروم رفته  آی فلان نکنم مریضی زیاد شده  و اونجا این را ندارد و مزیضی ندارد .و وانمود سازی ندارد و کسی هم مانعش نیست  و این حسن را دارد که ما الان همه دارند خودشان را می خورند  و آی الن فلان کنیم  و یک مسائل ظاهری هم می خواهد مانع طلاق شود  و این که 6 سال مبن می یارن که یارو پشیمان شود و طلاق نگیرد  فکر می کنند اگر زورکی باشد اینها زیر یک سقف باشند خوب ؟ الان اعلام کنند آقا طلاق یک روزه 70 الی 80 درصد طلاق میگیرند و این ها را قیودات نگه داشته  در واقع ظاهر را حفظ کرده ولی
پشت ندارند .  یک فوتش کنید یک دفعه آمده پایین . و ما تو بحث فرهنگی خودمان مسئله ظاهر پایه و اساس همه چیزمان است .  مثلا در کسی میخواهد ازدواج کند یا واقعا خسته شده از این خانه به آن خانه و می خواهد بچه ای داشته باشد  و در چیزی قرار بگیرد که از این طلاطمات فاصله داشته باشد  یا واقعا به خانواده ایمان  دارد  و این ها را پشت ر گذاشته و خیلی ها را می بینید که در سن 40 سالگی یک بچه کو چک دارند .  . و یک بچه قندانی دارند که معلوم اگر تن به ازدواج دادند  دیگر قیودات نیست  اون آمار کم بر این آمار زیاد ما ارجعیت دارد .  بعد توی کوه هر کسی بیشتر از اینکه خودش زا بپاید باید  مراقب طرف باشد  چون سقوط می کند .  این همه با طناب خودشان را بستن این ها همه قوانین است  یکی پاش لیز می خوره بقیه  زا با خودش می کشد پایین .  این ها یک مثالهای زمینی و در دل خود خیلی چیزها دارد .  حالا اون 2 نفر خودشان را به هم می بندند  این 2 نفر  حالا این 2 نفر که خودشان را با طناب بستن میرن به درک یکتایی برسند .  این تو فلسفه ازدواج رسیدن به آن درک تن واحده منتها بین 2 نفر پایه و اساس ازدواج این  اگر حاصل شود یعنی اگر انسان این مقیاس را درک کند  یعنی  50 درصد را درک کرده  و اگر درک نکند  هنوز یک جای قضیه لنگ است .  از ابتدا ازدواج نگاه سنتی بهش شده  و این  که روزی  این که بفرستن تو خانه بخت بره و این که فزستادن  و همین که رفت پدر و مادر  فکر کنند یک باری از رو دوششان برداشته شده  و این ها نهایت نگاه به ازدواج بوده  . همین که جوانی ازدواج کرده  یا دختر یا پسر این نهایت نگاه به ازدواج بوده  و این فکر کردند کار مهمی از زندگی انجام شده و نگاه به پشت صحنه نبوده .  و نسل به نسل  آمده جلو و به ما رسیده . نه تنها ما بلکه در تمام جوامع تقدس ازدواج دیده نشده  یعنی اینکه افراد آماده می شوند تا وارد یک امر مقدسی شوند این نبوده .  هر چه بصیرتشون بیشتر باشد هدف را این برای ازدواج در نظر می گیرند و گرنه جوامع حیوانی هم بدون دردسر هایی که ما داشته باشیم بدون نزاع و درگیری برو بیا دارند  پس فرق ما با آنها در چیه   آنها خانواده های حیوانی هستند و خیلی هم از انسان بهتر هستند .  منظور اینکه انسان با این بندو باط باید یک فرقی با حیوان بکند  و یک بخش آن واقف  بر این موضوع خانواده  و ازدواج آگاخانه دارد  و حیوان صرف غریزی دارد و انسان قراره به یک مطلبی حاصل شود که برای او معنایی ندارد . تعریف اول هویت خانواده و هویت فرد و هویت ازدواج و بعد مسئله می آید در خانواده .  و اگر در خانواده اون مسئله دیده نشود و تقدس نباشد  و آن مسائل  نباشد به صورت یک امر واقعیتی  خودش را را نشان  میدهد و تاریخ انقضا دارد  و دیر یا زود باید منتظر انقضا باشیم  و این که راه عقل می گوید که چرا خودت را در گیر کردی و به این یک جور می گه و به آن یک جور دیگه  و میگه چرا باهاش سازش می کنه چرا کمو کسری را تو باید جبران بکنی  پس اگر اصل ازدواج بر اساس واقعیت گذاشته شود محکوم به فناست .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر